روز
ساعت
دقیقه
ثانیه

با بهترین CRM ایران در دنیای کسب‌وکار خود اوج بگیرید.

اصطلاحات انگلیسی بازاریابی و فروش | از مبتدی تا حرفه‌ای + تلفظ صحیح

آموزش گام به گام اصطلاحات انگلیسی بازاریابی و فروش با تلفظ و مثال

مقدمه‌ای بر اصطلاحات انگلیسی بازاریابی و فروش اصطلاحات انگلیسی بازاریابی و فروش چیست؟ (What are the English and sales terms) این راهنمای جامع، لغات ضروری بازاریابی و فروش...

فهرست مطالب

مقدمه‌ای بر اصطلاحات انگلیسی بازاریابی و فروش

اصطلاحات انگلیسی بازاریابی و فروش چیست؟ (What are the English and sales terms) این راهنمای جامع، لغات ضروری بازاریابی و فروش را از مفاهیم پایه مانند “B2B” و “B2C” تا اصطلاحات پیشرفته مانند “نرخ ریزش مشتری” و “توانمندسازی فروش” پوشش می‌دهد. تسلط بر این اصطلاحات برای ارتباط موثر، درک روندهای صنعت و دستیابی به موفقیت در تجارت جهانی ضروری است.

دنیای تجارت جهانی‌شده، تسلط قوی بر زبان انگلیسی، به‌ویژه در حوزه‌های فروش و بازاریابی را می‌طلبد. چه یک حرفه‌ای باتجربه باشید و چه تازه شروع به کار کرده باشید، درک اصطلاحات کلیدی برای ارتباط موثر، برنامه‌ریزی استراتژیک و پیشرفت شغلی ضروری است. این راهنما به عنوان یک منبع جامع برای تسلط بر اصطلاحات ضروری انگلیسی بازاریابی و فروش عمل می‌کند.

اهمیت یادگیری اصطلاحات تخصصی در کسب و کار

چرا یادگیری این اصطلاحات خاص اینقدر مهم است؟ در اینجا یک تفکیک ارائه می‌شود:

  • ارتباط شفاف: استفاده از اصطلاحات صحیح تضمین می‌کند که توسط همکاران، مشتریان و شرکای خود در سراسر جهان درک شوید. این امر از سوء تفاهم جلوگیری می‌کند و همکاری کارآمد را ارتقا می‌دهد.
  • اعتبار حرفه‌ای: نشان دادن دانش اصطلاحات صنعت، شما را به عنوان یک فرد حرفه‌ای آگاه و شایسته معرفی می‌کند. این امر باعث ایجاد اعتماد می‌شود.
  • بینش استراتژیک: بسیاری از اصطلاحات، مفاهیم و استراتژی‌های اصلی را نشان می‌دهند. درک آن‌ها به شما امکان می‌دهد اصول اساسی بازاریابی و فروش را درک کنید و منجر به تصمیم‌گیری بهتر شود.
  • فرصت‌های جهانی: انگلیسی زبان تجارت بین‌المللی است. تسلط بر این اصطلاحات، درها را به روی بازارهای جهانی و فرصت‌های شغلی می‌گشاید.
  • به‌روز ماندن در مورد بهترین شیوه‌های بازاریابی و فروش.
  • به دست آوردن مزیت رقابتی.

نحوه استفاده از این راهنما

این راهنما به گونه‌ای ساختاربندی شده است که یک تجربه یادگیری تدریجی را ارائه دهد:

  1. با اصول اولیه شروع کنید: با اصطلاحات اساسی در بخش “اصطلاحات پایه بازاریابی” شروع کنید.
  2. به حوزه‌های خاص بروید: عمیق‌تر به “اصطلاحات دیجیتال مارکتینگ” و “اصطلاحات تخصصی فروش” بپردازید.
  3. تجزیه و تحلیل و گزارش: زبان سنجش عملکرد را در بخش “اصطلاحات تحلیل و گزارش‌دهی” بیاموزید.
  4. تمرین و کاربرد: از بخش “مکالمات و عبارات کاربردی” استفاده کنید تا ببینید چگونه از این اصطلاحات در زمینه‌های واقعی استفاده می‌شود.
  5. خود را بیازمایید: یادگیری خود را با بخش “تمرین و خودآزمایی” تقویت کنید.
فایل اکسل چک لیست

به صورت رایگان فایل اکسل چک لیست بازاریابی درونگرا را با یک کلیک دریافت کنید.

اصطلاحات پایه بازاریابی

این بخش با مفاهیم اساسی بازاریابی و اصطلاحات انگلیسی مربوطه، پایه و اساس را ایجاد می‌کند.

مفاهیم اولیه بازاریابی

اصطلاح (Term)تلفظ (Pronunciation)تعریف (Definition)مثال (Example)

Marketing (بازاریابی)

/ˈmɑːrkɪtɪŋ/

فرایند شناسایی، ایجاد، ارتباط و ارائه ارزش به مشتریان و مدیریت روابط با مشتری به گونه‌ای که برای سازمان و ذینفعان آن سودمند باشد.

یک شرکت از رسانه‌های اجتماعی، ایمیل و بازاریابی محتوا برای جذب و درگیر کردن مشتریان بالقوه استفاده می‌کند.

Sales (فروش)/seɪlz/فرایند مبادله کالا یا خدمات با پول یا ارزش دیگر. این شامل تعامل مستقیم با مشتریان بالقوه برای متقاعد کردن آن‌ها به خرید است.یک فروشنده با مشتری ملاقات می‌کند تا محصولی را نمایش دهد و در مورد معامله مذاکره کند.

B2B (Business-to-Business)

/ˌbiː tuː ˈbiː/

معاملات یا تعاملات بین مشاغل.

یک شرکت نرم‌افزاری، سیستم CRM خود را به مشاغل دیگر می‌فروشد.

B2C (Business-to-Consumer)/ˌbiː tuː siː/معاملات یا تعاملات بین یک کسب و کار و مصرف‌کنندگان فردی.یک فروشگاه لباس، محصولات را مستقیماً از طریق فروشگاه آنلاین خود به مشتریان می‌فروشد.

Brand (برند)

/brænd/

نام، اصطلاح، طرح، نماد یا هر ویژگی دیگری که کالا یا خدمات یک فروشنده را از سایر فروشندگان متمایز می‌کند.

لوگوی نایک و شعار “Just Do It” عناصر فورا قابل تشخیص برند آن‌ها هستند.

Target Audience (مخاطب هدف)/ˈtɑːrɡɪt ˈɔːdiəns/گروه خاصی از افرادی که یک شرکت قصد دارد با تلاش‌های بازاریابی خود به آن‌ها دسترسی پیدا کند.یک برند خودروی لوکس، افراد با درآمد بالا در سنین 35 تا 55 سال را هدف قرار می‌دهد.

Market Research (تحقیقات بازار)

/ˈmɑːrkɪt rɪˈsɜːrtʃ/

فرایند جمع‌آوری، تجزیه و تحلیل و تفسیر اطلاعات در مورد یک بازار، از جمله نیازها، ترجیحات و رفتارهای مشتری.

یک شرکت برای درک ترجیحات مصرف‌کننده برای یک محصول جدید، نظرسنجی و گروه‌های متمرکز (focus group) را انجام می‌دهد.

Marketing Strategy (استراتژی بازاریابی)/ˈmɑːkɪtɪŋ ˈstrætədʒi/یک برنامه عملیاتی که برای دستیابی به یک هدف بازاریابی خاص، مانند افزایش سهم بازار یا راه اندازی یک محصول جدید طراحی شده است.یک شرکت کمپین رسانه های اجتماعی ایجاد می کند.

اصطلاحات دیجیتال مارکتینگ

اصطلاح (Term)

تلفظ (Pronunciation)

تعریف (Definition)

مثال (Example)

SEO (Search Engine Optimization)

/ˌes iː ˈoʊ/

فرایند بهینه‌سازی یک وب‌سایت برای بهبود دید آن در صفحات نتایج موتور جستجو (SERP).

یک شرکت از کلمات کلیدی، بک لینک‌ها و سایر تکنیک‌ها برای رتبه‌بندی بالاتر در نتایج جستجوی گوگل استفاده می‌کند.

PPC (Pay-Per-Click)

/ˌpeɪ pɜːr ˈklɪk/

یک مدل تبلیغات آنلاین که در آن تبلیغ‌کنندگان هر بار که روی یکی از تبلیغات آن‌ها کلیک می‌شود، هزینه‌ای پرداخت می‌کنند.

یک شرکت کمپین Google Ads را اجرا می‌کند و برای هر کلیکی که به وب‌سایت آن‌ها منتهی می‌شود، هزینه پرداخت می‌کند.

CTR (Click-Through Rate)

/ˌsiː tiː ˈɑːr/

درصدی از افرادی که روی یک لینک یا تبلیغ کلیک می‌کنند در مقایسه با تعداد کل افرادی که آن را می‌بینند.

یک کمپین ایمیلی دارای CTR 5٪ است، به این معنی که 5 نفر از هر 100 گیرنده روی لینکی در ایمیل کلیک کرده‌اند.

Conversion Rate (نرخ تبدیل)

/kənˈvɜːrʒn reɪt/

درصدی از کاربرانی که اقدام مورد نظر (مانند خرید، ثبت نام) را انجام می‌دهند از کل تعداد کاربرانی که از یک وب‌سایت بازدید می‌کنند یا با یک کمپین بازاریابی تعامل دارند.

یک صفحه فرود دارای نرخ تبدیل 10٪ است، به این معنی که 10 نفر از هر 100 بازدیدکننده، اقدام مورد نظر را تکمیل می‌کنند (مثلاً پر کردن یک فرم).

CRM (Customer Relationship Management)

/ˌsiː ɑːr ˈem/

سیستمی برای مدیریت تعاملات یک شرکت با مشتریان فعلی و بالقوه. این شامل استفاده از فناوری برای سازماندهی، خودکارسازی و همگام‌سازی فروش، بازاریابی، خدمات مشتری و پشتیبانی فنی است.

یک شرکت از یک سیستم CRM برای ردیابی تعاملات مشتری، مدیریت سرنخ‌ها و شخصی‌سازی ارتباطات استفاده می‌کند.

Content Marketing (بازاریابی محتوا)

/ˈkɒntent ˈmɑːkɪtɪŋ/

یک رویکرد بازاریابی استراتژیک متمرکز بر ایجاد و توزیع محتوای ارزشمند، مرتبط و سازگار برای جذب و حفظ یک مخاطب مشخص – و در نهایت، برای هدایت اقدام سودآور مشتری.

یک شرکت پست‌های وبلاگ، مقالات، ویدیوها و اینفوگرافیک‌ها را برای آموزش و جذب مخاطبان هدف خود منتشر می‌کند.

اصطلاحات تخصصی فروش

این بخش به واژگان مورد استفاده در طول فرآیند فروش، از جستجوی مشتری تا بستن معاملات می‌پردازد.

اصطلاح (Term)

تلفظ (Pronunciation)

تعریف (Definition)

مثال (Example)

Prospecting (مشتری یابی)

/ˈprɒspektɪŋ/

فرایند شناسایی و یافتن مشتریان بالقوه.

یک فروشنده در لینکدین به دنبال مدیران بازاریابی در شرکت‌های فناوری می‌گردد.

Lead (سرنخ)

/liːd/

یک مشتری بالقوه که به یک محصول یا خدمات علاقه نشان داده است.

فردی که فرم تماس در وب‌سایت شرکت را پر می‌کند، یک سرنخ محسوب می‌شود.

Qualified Lead (سرنخ واجد شرایط)

/ˈkwɒlɪfaɪd liːd/

سرنخی که معیارهای خاصی را برآورده می‌کند که نشان‌دهنده احتمال بیشتر تبدیل شدن به مشتری است.

سرنخی که بودجه کافی دارد، اختیار خرید دارد و نیازمند محصول/خدمات است، یک سرنخ واجد شرایط است.

Sales Pipeline (قیف فروش)

/seɪlz ˈpaɪplaɪn/

نمایشی بصری از فرآیند فروش، که مراحلی را که یک سرنخ قبل از تبدیل شدن به مشتری طی می‌کند، نشان می‌دهد.

قیف فروش شامل مراحل “تماس اولیه”، “ارائه دمو”، “ارسال پروپوزال” و “بستن قرارداد” است.

Closing (بستن معامله)

/ˈkloʊzɪŋ/

مرحله نهایی فرآیند فروش، که در آن فروشنده تعهدی را از مشتری برای خرید دریافت می‌کند.

فروشنده از مشتری می‌خواهد که قرارداد را امضا کند و خرید را نهایی کند.

Objection (اعتراض)

/əbˈdʒekʃn/

نگرانی یا تردیدی که توسط یک مشتری بالقوه در مورد یک محصول یا خدمات ابراز می‌شود.

مشتری می‌گوید: “قیمت محصول شما نسبت به رقیب بالاتر است.”

Cold Calling (تماس سرد)

/koʊld ˈkɔːlɪŋ/

تماس با مشتریان بالقوه‌ای که قبلاً علاقه‌ای به یک محصول یا خدمات نشان نداده‌اند.

یک فروشنده با لیستی از شماره تلفن‌ها تماس می‌گیرد و سعی می‌کند محصول را معرفی کند.

Follow-up (پیگیری)

/ˈfɒloʊ ʌp/

در تماس ماندن با یک مشتری بالقوه پس از تعامل اولیه برای پرورش رابطه و نزدیک‌تر کردن او به خرید.

فروشنده پس از ارائه دمو، با مشتری تماس می‌گیرد تا سوالات او را پاسخ دهد و او را به خرید ترغیب کند.

اصطلاحات مذاکره و قرارداد

 

اصطلاح (Term)

تلفظ (Pronunciation)

تعریف (Definition)

مثال (Example)

Negotiation (مذاکره)

/nɪˌɡoʊʃiˈeɪʃn/

فرایند بحث در مورد شرایط و ضوابط با یک مشتری بالقوه برای دستیابی به توافقی دوجانبه.

فروشنده و مشتری در مورد قیمت و شرایط پرداخت مذاکره می‌کنند.

Proposal (پیشنهاد)

/prəˈpoʊzl/

سندی رسمی که شرایط یک فروش بالقوه، از جمله قیمت‌گذاری، تحویل‌ها و جدول زمانی را مشخص می‌کند.

فروشنده یک پروپوزال (پیشنهاد) جامع شامل جزئیات فنی، قیمت‌گذاری و برنامه زمان‌بندی پروژه را به مشتری ارائه می‌دهد.

Contract (قرارداد)

/ˈkɒntrækt/

توافق‌نامه الزام‌آور قانونی بین دو یا چند طرف.

پس از توافق نهایی، قرارداد بین خریدار و فروشنده امضا می‌شود.

Terms and Conditions (شرایط و ضوابط)

/tɜːrmz ənd kənˈdɪʃnz/

جزئیات خاص یک قرارداد، که حقوق و مسئولیت‌های هر یک از طرفین را مشخص می‌کند.

شرایط و ضوابط قرارداد شامل مفادی در مورد نحوه پرداخت، ضمانت‌ها، و حل اختلاف است.

Closing (انعقاد)

/ˈkloʊzɪŋ/

مرحله نهایی فرآیند فروش که در آن مشتری قراردادی را امضا می کند.

پس از مذاکرات نهایی، مشتری قرارداد را امضا می کند، که نشان دهنده تعهد رسمی او به خرید است.

عبارات کلیدی CRM

اصطلاح (Term)

تلفظ (Pronunciation)تعریف (Definition)

مثال (Example)

Contact (مخاطب)

/ˈkɒntækt/یک فرد یا سازمان ذخیره شده در سیستم CRM.

“علی رضایی، مدیر بازاریابی شرکت X” یک مخاطب در CRM است.

Account (حساب)

/əˈkaʊnt/یک شرکت یا سازمانی که مشتری یا مشتری بالقوه است.

“شرکت X” یک حساب در CRM است.

Opportunity (فرصت)

/ˌɒpərˈtjuːnəti/یک معامله فروش بالقوه.

“خرید 1000 واحد محصول توسط شرکت X” یک فرصت فروش است.

Lead Scoring (امتیازدهی سرنخ)

/liːd ˈskɔːrɪŋ/اختصاص یک مقدار عددی به سرنخ‌ها بر اساس احتمال تبدیل شدن آن‌ها به مشتری.

یک سرنخ با امتیاز 80 احتمال بیشتری دارد که به مشتری تبدیل شود تا سرنخی با امتیاز 20.

Workflow (گردش کار)

/ˈwɜːrkfloʊ/فرآیندهای خودکار در سیستم CRM، مانند ارسال ایمیل‌های پیگیری یا اختصاص وظایف.

یک گردش کار می‌تواند به طور خودکار یک ایمیل تشکر پس از تکمیل فرم تماس توسط یک سرنخ ارسال کند.

پیشنهاد ویژه

برای تست نرم افزار CRM نسخه پنج روزه دمو را تست کنید.

CRM ابزاری قدرتمند برای بهینه‌سازی اصطلاحات بازاریابی و فروش

اکنون که با اصطلاحات کلیدی CRM آشنا شدید، زمان آن رسیده است که ببینید چگونه یک سیستم CRM می‌تواند به شما در به کارگیری عملی این مفاهیم کمک کند. آیا می‌دانستید که استفاده از یک نرم‌افزار CRM مناسب، می‌تواند تمامی فرآیندهای بازاریابی و فروش شما را، از Prospecting (مشتری‌یابی) اولیه تا Closing (بستن معامله) و حتی Follow-up (پیگیری‌های) بعدی، متحول کند؟

CRM چگونه به شما کمک می‌کند؟

  • مدیریت متمرکز اطلاعات: دیگر نیازی نیست برای پیدا کردن اطلاعات مشتریان در میان انبوهی از ایمیل‌ها و یادداشت‌ها سردرگم شوید. با CRM، تمام اطلاعات Contact (مخاطبین) و Account (حساب‌های) شما به صورت یکپارچه در دسترس است. برای درک بهتر مفهوم “CRM” می‌توانید صفحه اختصاصی نرم افزار سی ار ام چی هست؟ را مطالعه کنید.
  • شناسایی فرصت‌های طلایی: با Lead Scoring (امتیازدهی سرنخ‌ها)، می‌توانید به سرعت Qualified Lead (سرنخ‌های واجد شرایط) را شناسایی کرده و تمرکز خود را بر روی Opportunity (فرصت‌های) فروش با بالاترین پتانسیل قرار دهید.
  • خودکارسازی فرآیندها: با تعریف Workflow (گردش کار) های خودکار، می‌توانید بسیاری از کارهای تکراری مانند ارسال ایمیل‌های پیگیری را به CRM بسپارید و زمان بیشتری برای تمرکز بر روی استراتژی‌های بازاریابی و فروش خود داشته باشید. برای آشنایی بیشتر با نحوه کارکرد این سیستم‌ها، می‌توانید بخش آموزش کامل crm را بخوانید.
  • تجزیه و تحلیل دقیق: CRM به شما امکان می‌دهد تا با استفاده از Metrics (معیارهای) مختلف، عملکرد خود را در هر مرحله از Sales Pipeline (قیف فروش) بسنجید و با Reporting (گزارش‌دهی) دقیق، نقاط قوت و ضعف خود را شناسایی کنید.

آیا آماده‌اید تا بازاریابی و فروش خود را متحول کنید؟

اگر به دنبال راهی برای بهینه‌سازی فرآیندهای خود، افزایش بهره‌وری و در نهایت، دستیابی به نتایج بهتر هستید، وقت آن رسیده است که از قدرت CRM بهره‌مند شوید.

همچنین اگر هنوز CRM مناسب خود را انتخاب نکردید پیشنهاد میکنیم صفحه نرم افزار و سیستم مدیریت مشتری را از دست ندهید.

اصطلاحات تحلیل و گزارش‌دهی

درک نحوه اندازه‌گیری و تجزیه و تحلیل عملکرد در بازاریابی و فروش بسیار مهم است. این بخش اصطلاحات کلیدی مربوط ته تجزیه و تحلیل داده‌ها و گزارش‌دهی را پوشش می‌دهد.

30 دقیقه مشاوره رایگان فروش می‌خوای؟ شماره‌ت رو بذار

در صورت نیاز به پشتیبانی، با شماره 31777000-051 تماس بگیرید

شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPIs)

اصطلاح (Term)

تلفظ (Pronunciation)

تعریف (Definition)

مثال (Example)

KPI (Key Performance Indicator)

/ˌkeɪ piː ˈaɪ/

یک مقدار قابل اندازه‌گیری که نشان می‌دهد یک شرکت تا چه حد در دستیابی به اهداف کلیدی کسب و کار موثر است.

“نرخ تبدیل” و “رضایت مشتری” می‌توانند KPIهای مهم برای یک تیم فروش باشند.

ROI (Return on Investment)

/ˌɑːr oʊ ˈaɪ/

معیاری برای سودآوری یک سرمایه‌گذاری، که با تقسیم سود خالص بر هزینه سرمایه‌گذاری محاسبه می‌شود.

اگر یک کمپین تبلیغاتی 10,000,000 تومان هزینه داشته باشد و 30,000,000 تومان سود خالص ایجاد کند، ROI آن 200% است.

Customer Acquisition Cost (CAC)

/ˈkʌstəmər ˌækwɪˈzɪʃn kɒst/

کل هزینه جذب یک مشتری جدید.

اگر یک شرکت 50,000,000 تومان برای بازاریابی هزینه کند و 100 مشتری جدید جذب کند، CAC آن 500,000 تومان است.

Churn Rate (نرخ ریزش مشتری)

/tʃɜːrn reɪt/

درصدی از مشتریانی که در یک دوره معین، تجارت با یک شرکت را متوقف می‌کنند.

اگر یک شرکت در ابتدای ماه 1000 مشتری داشته باشد و در پایان ماه 50 مشتری را از دست بدهد، نرخ ریزش مشتری آن 5% است.

Customer Lifetime Value (CLTV)

/ˈkʌstəmər ˈlaɪftaɪm ˈvæljuː/

کل درآمد پیش‌بینی‌شده‌ای که یک مشتری در طول رابطه خود با یک شرکت ایجاد می‌کند.

اگر یک مشتری به طور متوسط سالانه 2,000,000 تومان خرید کند و به مدت 5 سال مشتری باقی بماند، CLTV او 10,000,000 تومان است.

اصطلاحات تحلیل داده

اصطلاح (Term)

تلفظ (Pronunciation)

تعریف (Definition)

مثال (Example)

Analytics (تجزیه و تحلیل)

/ˌænəˈlɪtɪks/

فرایند بررسی داده‌ها برای نتیجه‌گیری و تصمیم‌گیری آگاهانه.

تجزیه و تحلیل ترافیک وب‌سایت برای شناسایی صفحاتی که بیشترین بازدید را دارند و بهبود محتوای آن‌ها.

Metrics (معیارها)

/ˈmetrɪks/

معیارهای کمی که برای ردیابی و ارزیابی عملکرد استفاده می‌شوند.

نرخ کلیک (CTR)، نرخ تبدیل (Conversion Rate) و نرخ پرش (Bounce Rate) معیارهای رایج در بازاریابی دیجیتال هستند.

Segmentation (بخش‌بندی)

/ˌseɡmenˈteɪʃn/

تقسیم‌بندی یک بازار یا پایگاه مشتری به گروه‌های کوچک‌تر بر اساس ویژگی‌های مشترک.

بخش‌بندی مشتریان بر اساس سن، جنسیت، موقعیت مکانی و سابقه خرید.

A/B Testing (تست A/B)

/ˌeɪ biː ˈtestɪŋ/

مقایسه دو نسخه از یک صفحه وب، ایمیل یا سایر دارایی‌های بازاریابی برای دیدن اینکه کدام یک عملکرد بهتری دارد.

تست A/B دو عنوان مختلف ایمیل برای دیدن اینکه کدام یک نرخ باز شدن (Open Rate) بالاتری دارد.

Reporting (گزارش‌دهی)

/rɪˈpɔːrtɪŋ/

ارائه داده‌ها به روشی واضح، مختصر و سازمان‌یافته.

تهیه گزارش ماهانه از عملکرد کمپین‌های بازاریابی، شامل نمودارها و جداول برای نمایش نتایج.

تمرین و خودآزمایی

بهترین راه برای تسلط بر این اصطلاحات، تمرین و کاربرد مداوم است. با استفاده مکرر از این کلمات و عبارات، آن‌ها در حافظه شما حک خواهند شد.

تمرین‌های کاربردی

  1. فلش کارت: فلش کارت‌هایی با اصطلاح در یک طرف و تعریف در طرف دیگر ایجاد کنید.
  2. ایفای نقش: استفاده از اصطلاحات را در سناریو

نتیجه گیری

یادگیری اصطلاحات انگلیسی بازاریابی و فروش، سرمایه‌گذاری ارزشمندی برای هر کسی است که در دنیای تجارت فعالیت می‌کند یا می‌خواهد به آن وارد شود. این اصطلاحات، کلید ارتباطات موثر، درک عمیق‌تر استراتژی‌ها و دستیابی به موفقیت در بازارهای جهانی هستند. با تمرین و استفاده مداوم، این واژگان به بخشی طبیعی از مکالمات و تفکر حرفه‌ای شما تبدیل خواهند شد.

منابع

https://www.opaatswy.com/blog/sales-and-marketing-terminologies

https://www.newbreedrevenue.com/blog/marketing-terms

دریافت PDF

پی دی اف این مقاله را می توانید جهت مطالعه در زمان دیگر دانلود کنید.

سوالات متداول

B2B و B2C به چه معنا هستند و چه تفاوتی با هم دارند؟

B2B Business-to-Business به معاملاتی اشاره دارد که بین دو کسب و کار انجام می‌شود. به عنوان مثال، فروش عمده یک نرم‌افزار CRM به شرکت‌های دیگر. در مقابل، B2C (Business-to-Consumer) به معاملاتی اشاره دارد که بین یک کسب و کار و مصرف‌کننده نهایی انجام می‌شود، مانند فروش یک جفت کفش به یک فرد از طریق فروشگاه آنلاین. در واقع B2B فروش به شرکت‌ها و B2C فروش به مصرف کنندگان است.

CRM Customer Relationship Management یا مدیریت ارتباط با مشتری، سیستمی است که به کسب‌وکارها کمک می‌کند تا تمام تعاملات خود با مشتریان فعلی و بالقوه را به صورت متمرکز مدیریت کنند. CRM با خودکارسازی فرآیندها، جمع‌آوری داده‌های ارزشمند و ارائه دید 360 درجه از مشتری، به بهبود فروش، بازاریابی و خدمات مشتری کمک می‌کند.

نرخ تبدیل، درصد کاربرانی است که یک اقدام مورد نظر را در وب‌سایت یا کمپین بازاریابی شما انجام می‌دهند (مثلاً خرید، ثبت‌نام، دانلود). برای محاسبه، تعداد کل تبدیل‌ها را بر تعداد کل بازدیدکنندگان یا مخاطبان تقسیم کنید و در 100 ضرب کنید. به عنوان مثال اگر 1000 نفر از صفحه فرود شما بازدید کنند و 50 نفر فرم را پر کنند، نرخ تبدیل 5% است.

بهترین روش، ترکیبی از مطالعه، تمرین و کاربرد عملی است. از فلش کارت، کوئیزهای آنلاین، مطالعه مقالات تخصصی (مانند همین مقاله!)، گوش دادن به پادکست‌های مرتبط و از همه مهم‌تر، استفاده از این اصطلاحات در مکالمات و ایمیل‌های کاری خود استفاده کنید.

در دنیای تجارت امروز، بله. حتی اگر مستقیماً درگیر بازاریابی یا فروش نباشید، درک این اصطلاحات به شما کمک می‌کند تا ارتباط بهتری با همکاران، درک عمیق‌تری از استراتژی‌های شرکت و دید وسیع‌تری نسبت به روندهای بازار داشته باشید. این دانش، شما را به یک نیروی ارزشمندتر در هر سازمانی تبدیل می‌کند.

عضویت در خبرنامه
فهرست مطالب
مقالات پیشنهادی

نظرات کاربران

دیدگاه خود را ثبت کنید